به وبلاگ ما خوش اومديد
ما زياد اهل تعريف كردن از خودمون نيستیم ولي من كه از رشته ي الكترونيك و دانشجوهاش ( مخصوصا بچه هاي اين وبلاگ) تاپ تر،نه پيدا كردم نه وجود داره كه پيدا كنم...
«راههای رسیدن به خدا به عدد آدمهاست»
«اصلا به این حرفا نیست، دل آدم باید پاک باشه»
...«خداوند انشا الله دهن شما را...مورد عنایت قرار دهد!»
«عزیز دل برادر»
«برادر قربونت بره»
«عزیز دل انگیز»
«نگفتم؟ من فکر کردم گفتم»
«خداوند به ما خدمت بدهد به شما توفیق کنیم!»
«من اصلا به تو فکر نمیکنم» «ولی بدرد من خورد» «بچه جان خریت خودت را بگردن خدا میانداز» «خدا end e مرام، end e معرفت، end e مردانگی است. خدا فقط خدای آدمای خوب نیست، خدای آدمای بد هم هست.»
«به روحانیت جسارت نکن خصوصا که بچه داروازه غار باشه اوککک»
«تو اگر دوست میخواهی مرا اهلی کن»
(گفتاورد اصلی: شخصیت روباه در شازده کوچولو)
«ای شیطون! نکنه گناهی کردی»
«حاج آقا جای ما ته موتورخونهٔ جهنمه»
من نه عاشق هستم و نه محتاج نگاهی که بلغزد در من من خودم هستم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد من نه عاشق هستم و نه دلداده به گیسوی بلند و نه آلوده به افکار پلید من به دنبال نگاهی هستم که مرا از پس دیوانگی ام میفهمد
Parça: Ay yüzlüm Murat Göğebakan Zaman hancı bulut yolcu
زمان مسافرخانه و ابر مسافر Şimdi gitti en son yolcu
و الان آخرین مسافر هم گذاشت ورفت Bitmedi mi hasretin borcu
بدهی حسرتت تموم نشد؟ Neredesin ay yüzlüm کجایی ماهروی من Gece çöker güller solar
شب از بین میره و روزها پژمرده می شوند( شبها و روز ها میان و میرن) Gözlerime yaşlar dolar
و چشمانم پر از اشک می شوند Hatıralar bende ağlar
خاطرات نزد من می گریند Neredesin ay yüzlüm Karakollar mı kuruldu
پاسگاه پلیس ساخته شد ؟ Kelepçeler mi vuruldu
دستبند به دستهایم زده شد؟ Bak bugünde akşam oldu
ببین امروز هم به سر رسید
Neredesin ay yüzlüm Gençliğim dizleri üstüne çökmüş
جوانی ام زانو زد(پیر شدم)
Kapaklanınca sevda yoluna
و در راه عشق فرسوده شد
Bir doğuş yaratıldı çırılçıplak
و نوزادی متولد شد لخت لخت Ve sen.. Ve sen Ay yüzlüm
...و توماهروی من Kurumuş yaprak gibi düşerken dalından
مثل برگ خشکی که از شاخه جدا میشه Bir aah uzun sesli koptun dudaklarımdan
مثل آهی که باصدای بلند از لبانم جدا شدی,
Dön Ay yüzlüm dön, neredeysen dön
.....هرجا که هستی برگرد.....بر گرد ماهروی من Sensiz olmuyor
.....بدون تو نمی شود Kan damlıyor gözlerimden kan
و از چشمانم خون می چکد Gücün varsa gel, gel de sen dayan
اگر می تونی بیا, بیا و بمون
Çünkü ben son nefes gibi titrek
چون که من .. مثل آخرین نفس لرزانم Çünkü ben çırılçıplak
چون که من ...لخت مادرزاد(بی چیز) Çünkü ben sensizim
چون که من ... بی تو هستم Çünkü ben... Çünkü ben...
چون که من .. چون که من
داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند،
این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند. همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی آوریم، پس بیاییم آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم. انسان عاشق زیبایی نمی شود، بلکه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست! انسان های بزرگ دو دل دارند؛ دلی که درد می کشد و پنهان است و دلی که می خندد و آشکار است. همه دوست دارند که به بهشت بروند، ولی کسی دوست ندارد که بمیرد … ! عشق مانند نواختن پیانو است، ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری. سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی. دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد، پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم. محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود. اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است!!!
در 1328 خورشیدی، ریاضیدان هندی، Kaprekar، فرآیندی را ابداع کرد که به عملیات Kaprekar شهرت یافت.
در این عملیات، ابتدا عددی 4 رقمی بایستی انتخاب شود؛ با این شرط که تمام ارقام با یکدیگر یکسان نباشند (مثلا، انتخاب اعدادی مانند 7777 یا 5555 و … نقض شرط است).
پس از انتخاب عدد، بایستی ارقام آن عدد را به صورت بزرگترین و کوچکترین عدد مرتب کنیم. مثلا، اگر عدد 8457 را انتخاب کردید، بزرگترین ترتیبش می شود: 8754 و کوچکترین ترتیب نیز می شود: 4578٫ سرانجام، بایستی این دو عدد را از یکدیگر کم کنیم تا عددی جدید به دست آید و این مرحله را تکرار کنیم.
عملیات ساده ای است، اما Kaprekar متوجه موضوعی شگفت انگیز شد. اجازه دهید این عملیات را با عدد 1390 امتحان کنیم.
9171=9310-139
8532=9711-1179
6174=8532-2358
وقتی که به عدد 6174 رسیدیم و اگر بخواهیم عملیات را ادامه دهیم در هر خط دوباره به عدد 6174 می رسیم. اجازه دهید این بار با عددی دیگر، مثلا با 6517 این عملیات را بررسی کنیم.
6084=7651-1567
8172=8640-468
7443=8721-1278
3996=7443-3447
6264=9963-3699
4176=6642-2466
6174=7641-1467
عملیات اندکی طولانی تر می شود اما باز به همان نتیجه رسیدیم؛ یعنی عدد 6174٫ اگر اعداد دیگر را نیز امتحان کنید همواره به 6174 خواهید رسید؛ این همان اتفاق عجیبی بود که Kaprekar آن را کشف کرد.
این عملیات حداکثر ممکن است 7 مرحله تکرار شود. بیشتر اعداد 4 رقمی بدون ارقام تماما یکسان (2124 عدد) سه مرحله ای به 6174 می رسند، پس از آن 1980 عدد 7 مرحله ای به این نتیجه می رسند.
مشابه این نتیجه ی منحصر به فرد تنها در اعداد سه رقمی تکرار شده است. بدین صورت که اگر همین عملیات را برای اعداد سه رقمی تکرار کنیم همواره به 495 می رسیم.
و آن گاه که قلم دستت را به حرکت وا میدارد و خود را وقف کاغذ می نماید که نگاشته شود بر صحن آن؛
تیری تیز و سریع بر قلب تاریخ،انقلابی نمایان می شود در مقابل چشمانت...
انقلاب در عمق تاریکی؛
بدان لحظه که بند بند وجودت آغشته گردد به سر ریز احساسات سبک...
که بدانی در شرف انقلابی هستی مخوف؛
که یا تو نابود خواهی شد
و یا به کلی تغییر خواهی نمود
آنگاه که محیط تصمیم می گیرد که تمام درونت را دستخوش دگردیسی نمایی؛
که روحیه ای لطیف در جامعه ی ستیزه ها ثمرش شکستی بیش نیست و خشن نمودن روحیه ای لطیف یا به خشن شدن آن منتهی می شود و یا به خنثی شدنش و روحیه ای خنثی یعنی مرگ تدریجی که نه؛مرگ آنی.
اگر ای دوست؛
توانش در توست،کمکم کن
و اگر نیست؛رها کن دل بی عار مرا...
ع.حصار
زمین و حال و هوای قالب بر آن و مردمانش،فضایی است ناشناخته؛
بسی ناشناخته تر از ناشناخته ترین و دور ترین نقاط منظومه ی شمسی؛
البته برای ما
نه همه؛
برخی خود این هوا را بر پیشانیه پر فراز و نشیب آن درج کرده اند؛
آنها خالق اند؛
خالق خفقان فکری
خفقان فکری قالب بر تفکرات روشنفکران بزرگ؛
قاتل پوچی؛
مولد ادعای پوچ روشنفکری؛
خالق توهم آزادی در قفس؛
مبدا جنبش های آزادی خواهی وابسته...
مبدع کشور های منزوی وابسته؛
و صاحب ایده ی تحریم مستعمره ها،
مستعمره های نوین؛
موجب پیدایش جهان وطنی های متعصب،
و دموکرات های مذهبی؛
آزادی خواه های مزدور،
امپریالیست های بی سلاح؛
اومانیست های معتقد؛
متریالیست های محقق در زمینه ی متافیزیک؛
و تضاد هایی بس مضحک تر که
نیاوردنشان معقول تر می نماید؛
در چنین دنیای خم اندر جهل مرکبی،جالب نوجوانان و جوانانی خام و بی تجربه اند که برای رسیدن به آزادی موسیقی گوش می دهند و در ادامه ی ماجرا چه ها که نمیکنند؛
نمیتوان هر حرفی را در اینجا بر قلم راند؛
که هر حرفی برای گفتن نیست؛
بسیاری از سخنان مختص نگفتن اند،آنچنان که بسیاری نیز مختص نشنیدن اند.
به هر حال؛چند خطی نگاشته شد با سوادی ناچیز و تجربه ای اندک و اطلاعاتی ناقص که واضح است چه در انتظار محتوای آن است؛
ع.حصار
توضیح:ازونجایی که هر از چندی واس دل خودم دست به قلم میبرم به پیشنهاد دوستان نویسنده و شاعر زنجانیم یک تخلص برای خودم انتخاب کردم و اون هم همین ع.حصار هست...
ترکیب این تخلص برگرفته از تخلص استاد مهدی اخوان ثالث هست که تخلصشون م.امید بوده و حصار برگرفته از جمله ای زیبا از دکتر شریعتی هست که میگه : درد من حصار برکه نیست...زیستن با ماهیانیست که فکر زندگی در دریا به ذهنشان خطور نکرده است.
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
Urmia Electronic 91 و آدرس
urmia-electronic91.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.